فیلم‌‌های سینمایی امروز تلویزیون (جمعه ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۳) «لالایی» عمو پورنگ در شبکه نمایش خانگی سریال جدید «رخنه» درباره امنیتی‌ترین عملیات نفوذ + زمان پخش معاون امور رسانه‌ای وزارت ارشاد: تبادل اخبار میان ایران و عراق ضروری است ماجرای عجیب آهنگ «تنهاترین عاشق» که به نام فریدون فروغی دست‌به‌دست می‌شود! + فیلم چرا تکرار «پایتخت ۶» پخش نمی‌شود؟ روایت پردیس پورعابدینی از سکانس ملاقات شرعی با شهاب حسینی در «گناه فرشته» + فیلم برگزاری گردهمایی کارشناسان روابط عمومی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان سراسر کشور در مشهد مقدس بازیگر فیلم سینمایی «اخراجی‌ها ۲»: روش تدریس تام‌کروز در «تاپ‌گان» متعلق به یک خلبان ایرانی است خانه انیمیشن UP در دنیای واقعی + فیلم و عکس معاون وزیر فرهنگ: سابقه ایران و عراق در حوزه فرهنگ و ارتباطات درخشان است درباره زنده یاد حسن حامد، نمایشنامه نویس و کارگردان فقید مشهدی| خاموشی در اوج درخشش کاش سریال بود! | درباره «مست عشق»، فیلم مهم حسن فتحی بازدید هیأت رسانه‌ای ایران از مؤسسه العلمین عراق + تصاویر ویژه‌برنامه «کوی محبت» در شب شهادت امام جعفر صادق (ع) + زمان پخش فیلم‌های سینمایی تلویزیون برای تعطیلات آخر هفته (۱۳، ۱۴ و ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۳) + زمان پخش و خلاصه داستان تعطیلی سینما‌های مشهد به مناسبت شهادت امام‌جعفر‌صادق‌(ع) ناگفته‌های پردیس پورعابدینی درباره «فرشته» ستاره‌بازی سهم اندک ادبیات معاصر در دانشگاه مسئله ساده انگاشتن امری به غایت پیچیده | دقایقی پای درددل‌های دانشجویان رشته زبان و ادبیات فارسی
سرخط خبرها

کارتون | بازیگوشی کلمه‌ها و صراحت خطوط

  • کد خبر: ۵۷۱۵۷
  • ۱۰ بهمن ۱۳۹۹ - ۰۹:۵۷
کارتون | بازیگوشی کلمه‌ها و صراحت خطوط
«هر چیزی که در این جهان می‌طلبی، در وجود خودت قرار دارد.» این مفهومی است که مولانا درموردش دیوان شمس تبریزی را نوشت. سعدی، گلستان و بوستان را نوشت و ارسطو و مابقی بزرگان هرکدام هزاران کلمه خرجش کردند. ولی ضیایی با چند خط ساده و به‌دور از پیچیدگی‌های معمول این قبیل کارها، تمام کلماتی را که خرج این مفهوم شده است، به چالش می‌کشد.
امیرمنصور رحیمیان | شهرآرانیوز - کار فیلسوف‌ها خیلی مشکل است. باید مجموعه‌ای مفاهیم را در قالب کلمات دربیاورند، طوری‌که هم معنی از بین نرود، هم برای عموم قابل فهم باشد. ولی کلمات در مواجهه با معانی بزرگ، گیج و گنگ می‌شوند و ماهیتشان عوض می‌شود. متن به‌ناچار، پیچیدگی‌های غریب پیدا می‌کند و آن معنی ساده و دم‌دستی از بین می‌رود.
 
منظور نویسنده یا اندیشمند، پشت اعوجاج کلمات گم می‌شود. باید مدام حواس فیلسوف به بازیگوشی کلمات باشد که فریبش ندهند و کج و راست نشوند؛ چون اگر حواسش نباشد، در ته چاهی از پیچیدگی فرومی‌رود که درآمدن از آن کار هرکسی نیست. باید هزار دلیل بیاورد که منظورش، فلان مطلب نبوده و بهمان موضوع بوده است. بعد، برای آن هزار دلیلی که می‌آورد، باید هزار دلیل دیگر بیاورد که منظور از آن‌ها صرفا برای خارج شدن از آن مبحث بوده و اصلا نمی‌خواسته است توضیحی درباره آن‌ها بدهد. از این بحث بگذریم که افتادن در این چاله‌ها آسان است.
 
برای همین است که می‌گویم کار فیلسوف‌ها سخت است. گاهی برای فهمیدن و فهماندن مفاهیم فلسفی، آدم لازم نیست که حتما فیلسوف باشد. کافی است کمی از بازی رنگ‌ها، فرم‌ها و خط‌ها سر دربیاورد. می‌تواند سرراست برود سر موضوع اصلی و مفهومی را که می‌خواهد، نشان بدهد. به نظرم خط‌ها صادق‌تر و روراست‌تر از کلمات هستند. کلمات مثل موجودات بازیگوش هستند، کافی است حواست پی‌شان نباشد.
 
از سروکولت بالا می‌روند و در پیچ‌وخم‌های مه‌آلود گم می‌شوند. ولی خطوط و فرم‌ها، مثل اسب‌های بزرگ، قوی‌بنیه و رامی هستند که اگر بخواهی، برایت بار‌های سنگینی را جابه‌جا می‌کنند و در همان حال می‌توانند آدم را به هرجا می‌خواهد، برسانند. کاری را که هزار کلمه انجام می‌دهند، یک پیچش خط، تمام می‌کند؛ کاری که اثر «مسعودضیایی‌زردخشویی» انجام داده است. اثری با خطوط ساده و کودکانه که معنی بزرگی را لابه‌لای آن‌ها، جاسازی کرده است. معنی‌ای که فیلسوف‌ها درموردش رساله‌ها، مقاله‌ها و کتاب‌های زیادی نوشته‌اند؛ «هر چیزی که در این جهان می‌طلبی، در وجود خودت قرار دارد.»
 
مفهومی که مولانا درموردش دیوان شمس تبریزی را نوشت. سعدی، گلستان و بوستان را نوشت و ارسطو و مابقی بزرگان هرکدام هزاران کلمه خرجش کردند. ولی ضیایی با چند خط ساده و به‌دور از پیچیدگی‌های معمول این قبیل کارها، تمام کلماتی را که خرج این مفهوم شده است، به چالش می‌کشد. حتی همین چند کلمه‌ای که درمورد این اثر نوشتم، نمی‌تواند معنی را تمام‌وکمال برساند. ولی کافی است نگاهی به این اثر بیندازید.

کسی که سمت چپ تصویر، رو به آسمان ایستاده، چشمانش رو به بالا و دستانش به حالت دعا قرار گرفته است. گویی به مطالبه باران به دشت آمده، در همان حال ابری از کله‌اش جدا شده و بارانی را در پشت‌سرش به راه انداخته است. مرد کافی است برگردد و باران را در آغوش بگیرد؛ بارانی که از اول هم با او درحال باریدن بوده است. این تمام چیزی است که کلمه نمی‌تواند به زبان بیاورد. گاهی برای نوشتن درمورد یک اثر، یک کتاب هم کفایت نمی‌کند، فقط باید خود را به جادوی خطوط سپرد و با آن‌ها سفر کرد.
 
 
جعبه کارتون‌ها: برای خواندن درباره کارتون‌های دیگر روی تصویر زیر کلیک کنید
 
کارتون | سوالی پوشیده در خط‌های مخملین
 
 
گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->